-
شب های تنهایی من
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 14:55
هیچ کس از دل غمدیده ی من هیچ نپرسید که چرا رنگ چشمان من از شب تارتر هیچ کس هیچ نفهمید که امشب همه ی حال و هوایم به هوای تو شکست هیچ کس زورق دستان تو را به درون نگه ساکت من با صدایی ژرف تر ز سکوت فریاد هیچ ندید من چرا تنهایم؟ من نمی دانستم که اگر شعله زند آتش عشق در تن من می سوزم.... من چرا سوختم و خاکستر خود ندیدم حتی...
-
اینجا بهشت است!!
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 14:36
پائیز برگریزان درختان است من و تو غم هامان را به دور می ریزیم.... پائیز پرنده ها کوچ می کنند به گرم ترین ها من و تو قلب هامان را نشانه می گیریم/آغوشمان گرم ترین جاست ((ما)) با همیم و سبز چه بهار باشد چه زمستان بهار کنار هم بودن و شکوفه لبخند توست این جا بهشت است در دست های من و تو با هم
-
دلنوشته ای برای تو خدای خوبم!!
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 14:30
در سکوت هم آوازم شدی و در غربت یکه ترین تکاه گاهم در منجلاب تنهایی تنهایم مگذاشتی و در غروب غم گرفته ی لحظه هایم طلوعی تازه به ارمغانم آوردی عاشقانه هایم از تو و برای توست خدای مهربانم! امروز مثل همیشه محتاج توام....
-
وقتی تنها شدیم...
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 14:22
از تکیه گاه سست زیر پایمان نمی ترسیم بال هامان را می گشائیم پرواز آشنای ماست....
-
فقط خود خودت!!
دوشنبه 22 مردادماه سال 1386 16:18
نه آسمان نه زمین نه ستاره نه دریا نه ماهی نه خورشید نه ماه نه پرنده نه ابر نه غنچه نه عشق نه دنیا مهم تو هستی که هستی!
-
تو باش گلم!!
دوشنبه 22 مردادماه سال 1386 16:12
...وطلوع، و سحر، وفروغ، واثر وچراغ شب یلدای کسی باش گلم! وبهار، و نسیم، و نگار، و ندیم ودلارام و تسلای کسی باش گلم! ابر شو ،باران باش برف کوهستان باش یاری پنهان باش چشمه ی جاری صحرای کسی باش گلم! زندگی دریائیست پرتلاطم،پرموج گاه موجی آرام گا ه موجی در اوج با دلی دریایی زورق و ساحل دریای کسی باش گلم! ماه و خورشید کسی...
-
بی وفا
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1385 11:43
هزار و یک پنجره درون قلبت گشوده ای .... من از یک پنجره به تو می نگرم و تو از هزار پنجره به دیگر رهگذران! حق با توست.... وسعت آبی آسمان را دیدن از یک دریجه محال است!!
-
شبگرد کوچه ها....
شنبه 20 آبانماه سال 1385 20:52
شب می رود ز بستر،شادی ز جان بر آید شبگر د کوچه هایت امشب سحر بیاید عاشق ترین رفیقت ماند به آخر راه چون هست دلسپرده ت ای مهجبین و ای ماه اینک زمان وصل است،از جان خود جداشو بر بسترم بیا باز، شبگرد کوچه ها شو در انتظار وصلت جانم فدای جانت از جان عزیز تر چیست؟گو آن کنم فدایت من رهسپار عشقت،با من شوی تو همراه؟! گفتم صدای...
-
حرفهای منی که ناگفته ماند...
چهارشنبه 18 مردادماه سال 1385 22:01
شکست این دل... مگویید این شکستن کار ما نیست در این عالم به جز رستن روا نیست.... . . . . که شاید رستن هم.... . . .نه....کار ما نیست!! *** جوانی بر درختی تکیه کرده نه عاشق بود و او نه شکوه کرده بیامد بوی باران... هرگز نفهمید... درخت از گریه او گریه کرده... *** صدایم کن ای مهربان ای با ما غریبه با دیگری آشنا صدایت نیاید...
-
با من بمان که تنگ تر از واژه های تنگ شدم....
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 20:05
من همانم که ز آرامش چشمان دلت سردترم تنگ ترم ز همه گل که در این خانه ی تنهای تو است زردترم سنگ ترم ز پرستوی خیالت که کشد پر به تماشای ستاره که رود سوی دیار هر کرانه من فقط وسوسه ی ((ما)) و رهایی تو ولی...ای صد افسوس فکر تنهای جدایی.... این همان شعر غریب است که بوصل تو بگفتم به خیال تو بخفتم من برایت بهترین عاشق ز هر...
-
سیگار و عشقی پاک...
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1385 11:52
برایت جز نخی سیگار بیش یا شاید کم ز آن چیزی نبودم روز های پیش، در بسته ای زیبا در آرزوی بودن با ما بعد از آن بر روی لب هایت که با آن شهد تلخ لذت و تنهایی تنگ و نفس های غریب یک زمانی را به هم پیوند دادیم ..... اینک آغاز " عشق" می سوزم و پروایی نیست ... دود شد ... سیگار نیز در انتها رسم عشق دیرینه ی تاریخ سوختن؛خاکستر و...
-
حرف های تو ُعزیز...
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1384 22:24
می گویم :دوستم داری؟ می گوید:آری بیشتر از جانم! می گویم:دروغ می گویی... بی آنکه چیزی بگوید، سرش را روی شانه هایم می گذارد و از خجالت دم بر نمی زند... آخر من ندانستم دوستم دارد یا نه؟ *** عزیزم به زتو دنیای من نیست به غیر روی ماهت قبله گه نیست تو دانی این دلم بهر چه رسواست از آن قلب سیه پرس رو سیه کیست *** می...
-
من منتظرمُتو چطور؟
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1384 20:55
من صدای تمام لحظه های خوب را می شنوم صدای خوبی صدای پاکی صدای تو... صدایت را می شنوم که فریاد زنان از آن سو صدایم می کنی و مرا به بزم دلت دعوت می کنی مرا می خوانی به سویت تا بیایم بوسه ای بر غم نازم بگذاری و مهرم را نوازش کنی چه زیباست رقص کنان در میان ستارگان عشق سرودن و چه لحظه ی به یاد ماندنی است آن زمان که نگاهت...
-
قصه ی غصه ی من...
پنجشنبه 13 بهمنماه سال 1384 21:17
به ابر های سرگردان به بهارو به خزان به دل های نا مهربان به سیاهی این آسمان خبر دهید که دلم شده بی قرار،در انتظار آن قلب سیاه نمی گویم دلم بی او شکسته،یا که از حادثه خسته من اینجا شب را با سحر اشتباه می گیرم و دیوانه وار هر سپیده اشک می ریزم دور دور دور،آن روزهای دور ،اویی بود که بوسه هایش را به باد سحر می داد تا روی...
-
او بود که ...
سهشنبه 4 بهمنماه سال 1384 15:32
دیدی که گذشته ها گذشتند آگه شدی ای دل بر نگشتند دیدی یار ما آخر چه ها کرد دل بود و شنید،یارم رها کرد این رسم زمونه ی خزونه کز باشی و بی صدا صدا کرد آن شب که شدم بی دل و رسوا او بود که دل را بی خدا کرد او آمد و عشق من به دنبال این باد خزان ،دل مبتلا کرد دانست دلم از آن چه اول دل دید و شنید،او جفا کرد حال،آشفته و بی...
-
رفتی نموندی بی وفا..
شنبه 24 دیماه سال 1384 11:37
رفتی خواستم اشک بریزم دیدم هوا بارانی است ،نکند اشک هایم به اشتباه روند. خواستم فریاد بزنم دیدم آواز سر می دهند پرندگان بی لانه خواستم به سویت آیم باد شروع به وزیدن کرد خواسنم به یاد تو در شام مهتاب رازقی پر پر شده را از نو بکارم،پرهای رازقی پرواز کردند و رفتند خواستم صدای تو را بر روی کاغذ بنویسم ،قلم خشک شد و دیگر...
-
به یاد فرمانده ی دلاور شهید کاظمی...
جمعه 23 دیماه سال 1384 00:20
یه مرد خوب،یه مهربون یکی که از تو آسمون گرفتنش،اما چه زود تو این زمونه ی خزون یکی که توی قصه ها تو قصه ی بزرگترا یه مرد خوب،یه تک بابا حالا رفته پیش خدا اون مرد خوب تنها نبود بی دل و بی صدا نبود تو جبهه ها جنگیدده بود چه خوبی ها نکرده بود دلش می خواست شهادت و حرف های خوب ،صداقت و اون مرد خوب تنها نبود رفته پیش مهر خدا...
-
به همه ی هواداران رضا صادقی عزیز:
سهشنبه 20 دیماه سال 1384 16:29
وبلاگ رضا صادقی مشکی پوش را اگه میخواین سمت چپ رو نگاه کنین و ذوق کنین! به همه ی هواداران رضا صادقی عزیز! دلم برات تنگه شده خیلی وقته لحظه ی دوری از تو خیلی سخته نمی دونی چه تلخه بی تو بودن چه معنی داره بی تو شعر سرودن دلتنگی هام فراوونه دل دیگه بی تو داغونه دنیا با اون بزگیاش بی تو برام یه زندونه هوای چشمام...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 دیماه سال 1384 16:25
من آمدم من با سبدی از گل آمدم او نشسته بود او به انتظار من نشسته بود من خندیدم دوستانم را بوسیدم او خوشحال بود او فقط در نگاه مهمان ها بود من رقصیدم من با لباسی سفید با او رقصیدم و من خواب بودم مادر با کتک مرا بیدار کرد! و پدر با خنده دعوا!..... و چه رویای زیبا و همیشگی است این خیاال و چه کودکانه به انتظارت ماندنم اما...
-
داریوش جان ...پسر پیر دوست داشتنی
سهشنبه 20 دیماه سال 1384 15:07
می دونم که هر کی عاشقه(ادعاشو می کنه،بلا نسبت شما!)هر کی دلش تنگه،هر کی که آدمه با حالیه یا هر خصلت خوب دیگه ای هم داره داریوش جان رو دوست داره منم یکی از اونام،اونم همین طور .شما هم اگه گوش نمی کنین یا مدتیه که گوش نمی کنین از همین حالا شروع کنین. برای اونی که به یاد اون همیشه این ترانه را گوش می کنم... ای که بی تو...
-
دوستم بی من مرو...
سهشنبه 20 دیماه سال 1384 14:54
((دست های من به عطر آلاله ها آغشته اند بوی رفتن می دهند اینک تمام جمله ها من به دنبال بمان در حرف ها سرگشته ام با الفبا در ستیزم لب های من تهی ست حرف ها را دور از من جای دیگر برده اند صبر کن اینجا فقط یک جمله می شاید نوشت: دوستم بی من مرو...)) دوستم بی من مرو من با تو عادت کرده ام حرف عادت نیست یادت هست ایامی که با هم...
-
فریاد بی صدای لیلا....
یکشنبه 18 دیماه سال 1384 17:37
به ابر های سرگردان به بهارو به خزان به دل های نا مهربان به سیاهی این آسمان خبر دهید که دلم شده بی قرار،در انتظار آن قلب سیاه نمی گویم دلم بی او شکسته،یا که از حادثه خسته من اینجا شب را با سحر اشتباه می گیرم و دیوانه وار هر سپیده اشک می ریزم دور دور دور،آن روزهای دور ،اویی بود که بوسه هایش را به باد سحر می داد تا روی...
-
فاصله ی من و تو (مای فردا!)
شنبه 17 دیماه سال 1384 16:43
اگه یکیو دوس داشته باشی چی کار می کنی؟ اگه خیلی دوسش داشته باشی چی؟ اگه تمومه لحظهاتو به اون فکر کنی و اون حتی به تو فکر نکه بازم دوسش داری؟ من که هنوز که هنوزه با این همه بی وفایی دوسش دارو حتی بیش تر از قبل... اینو بهش بگین... این هم یه مطلبی که نشون بده چقدر عاشقشم/ تو رفتی .... اما هیچ وقت ندانستی که دل من بی تو...
-
آغاز یک عشق..
شنبه 17 دیماه سال 1384 16:27
اولین نوشته... کجائی؟؟ دلم نوازش حرفهایت را زمزمه می کند و اندیشه ام سرگردان خوبی های توست. دیشب دوباره آمده بودی ، خندیدی نگاهم کردی و باز هم مثل همیشه رفتی و من در حسرت نبودنت خون دل را به خانه چشمانم ریختم. اگر بدانم ستاره ای،آسمان را به دلم می ریزم اگر بدانم دریائی،در تو غرق می شوم و اگر بدانم بر درختان زمین لانه...
-
به نام و به یاد او...
شنبه 17 دیماه سال 1384 16:18
سلام به همه ی دوستان اهل شهر و ادب... از این که پیش من و غزلام اومدین ممنونم از امروز از شعرام براتون می نویسم،امیدوارم که خوشتون بیاد با نظرهای خوبتون منو به پیشرفت متون و شعرهایم کنین راستی تمام این غزلها مال اونه ! مال بهانه ی شعرام....