هیچ کس از دل غمدیده ی من هیچ نپرسید
که چرا
رنگ چشمان من از شب تارتر
هیچ کس هیچ نفهمید که امشب
همه ی حال و هوایم به هوای تو شکست
هیچ کس زورق دستان تو را
به درون نگه ساکت من
با صدایی ژرف تر ز سکوت فریاد
هیچ ندید
من چرا تنهایم؟
من نمی دانستم که اگر شعله زند
آتش عشق در تن من
می سوزم....
من چرا سوختم و خاکستر خود ندیدم حتی
هیچ کس باغچه ی خانه ی من
آب نداد
وگلایور
یاس ها
گل((مینا))پژمرد....
ماه بر تنهایی من می خندد
دور ماه پر ز ستاره روشن
دور من ابر سیاه غم بی تو بودن
من چرا تنهایم؟
هیچ کس هیچ نمی داند....