دوشنبه یازدهم دی ۱۳۹۱

به نام خداوند جان و خرد            کزین برتر اندیشه برنگذرد

حمد بی حد و ثنای بی عد پادشاهی را که وجود هر موجود نتیجه جود اوست - وجود هر موجود حمد و ثنای وجود او .آن خداوندی که از بدیع فطرت و صنیع حکمت به قلم کرم نقوش نفوس را بر صحیفه عدم رقم فرمود و آب حیات معرفت را درظلمات خلقیت بشریت تعبیه کرد .   

    In a world of tricks and distrust, it's dramatically difficult to be honest. In an incredibly earthly stricken lifestyle it's enormously severe to follow the route of heaven. In a pseudo political views of the selfish voracious despoilers it's nearly impossible to follow the idea of human rights. It's ridiculous to seek knowledge for the sake of human evolvement. Science ironically means to be able to get things in your favor in a way that others, e.g. your rivals are ignorant enough to achieve

   This is an ugly face of what goes on the screen of modern time . This perspective may sound quite unnatural and awkward but to fight with this current is taken as the efforts of an unsung hero

    So now what can those few purely-remained people do to help the humanity

    I think the only and last solution is the first godly-given prosperity,REVELATION

       People can still have " religious experience ". God still exists and despite all manifestations of evil thoughts, up there sometimes of  survivance can be found

That's perfect, I believe. What do you think

Morteza Goodarzi  

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 8:13 |  لینک ثابت   • 

پنجشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۹

کرونا ویروس محصول رویگردانی از دائو

کرونا ویروس محصول رویگردانی از دائو

   پدیده­ ی ناخوشایند کرونا ویروس شاید قابل پیش­بینی بود. اگر از نظریه­های سیاسی و اقدامات سودانگارانه­ی علمی و آزمایشگاهی بگذریم، در نگاهی خوش­بینانه شیوع این بیماری بواسطه­ی دستکاری ناخواسته در طبیعت است. نگرشی که به طبیعت در دائوئیسم وجود دارد به گفتمان زیر معنا می­دهد. در دائویسم سنّتی منتسب به لائوزه و جوانگ زه، سه اصل بنیادی و اصیل وجود دارد که عبارتند از بی­کنشی یا وو وی Wu wei))، خودانگیختگی طبیعی یا زه ژان (Zi ran)؛ و هارمونی کیهانی یا هماهنگی زیست-اخلاقی (Tianren Heyi). مادامیکه هماهنگی کیهانی گسسته نشده، هیچ امر نامطلوبی رخ نمی­دهد. همه اجزای کاینات در مسیر طبیعی خود که همان راه دائو است، پیش می روند و خود انگیختگی طبیعیِ خویش را طی می­کنند. در دیدگاه دائویی، طبیعت رام است، اما اگر دستکاری شود ویژگی آرامش خود را از دست می­دهد مانند آبی که در مسیر رود جاری است، اما اگر مانعی برایش ایجاد شود، طغیان و سیلاب را شاهدیم. برای حفظ حیات به نحو مطلوب کافی است با طبیعت و مظاهر طبیعی به مثابه طبیعت برخورد کنیم و مانع اندیشه پردازی اومانیستی و نگرش تکنولوژیکی و علم­گراییِ سودانگارانه شویم. بشر امروز باید به لائوزه گوش فرا دهد آنجا که می­گوید:

«آیا می­اندیشی که می­توانی طبیعت را در کنترل خویش درآوری و آن را بهبود بخشی؟

به باور من، این امر شدنی نیست.

طبیعت مقدس است

نمی­توانی آن  را بهبود بخشی

اگر بکوشی که آن را تغییر دهی، آن را خراب خواهی کرد

اگر سعی کنی تا آن را به چنگ آوری، آن را از کف خواهی داد.»[1] 

   پژوهشگران امروزه می اندیشند آنچه که اینک می­بینیم، درواقع همان تخریب تنوع زیستی است که شرایطی را برای ایحاد ویروس­ها و بیماری­های جدیدی مانند کووید 19 فراهم می­کنند که تأثیرات بهداشتی و اقتصادیِ عمیقی را در سطح جهان در بر دارند. بدین جهت است که اینک رشته­ی جدیدی به نام سلامتیِ سیاره­ای پدید آمده که بر ارتباطات مشهود فزاینده میان بهزیستیِ انسان­ها، موجودات دیگر و همه­ی اکوسیستم­ها تأکید دارد. ما به جنگل­های گرمسیری و دیگر چشم­اندازهای حیات وحش که پناهگاه بسیاری از گونه­های حیوانات و گیاهان می­باشند و درون آن موجودات، تعداد زیادی از ویروس­های ناشناخته زیست می­کنند، هجوم می­آوریم.  دیوید کوامن[2] نویسنده­ی کتاب «سرریز: عفونت­های حیوانی و اپیدمی بعدی»، اخیراً در نیویورک تایمز نوشت: «ما درخت­ها را قطع می­کنیم؛ حیوانات را می­کشیم یا آنها را در قفس می­کنیم و آنها را به بازارها می­فرستیم. اکوسیستم­ها را از هم می­گسلیم، و ویروس­ها را از میزبان­های طبیعی­شان دور می­کنیم. هنگامی که این اتفاق می­افتد، آنها به میزبان جدیدی نیاز دارند که غالباً آن میزبان ما هستیم.»

  توماس گیلسپی[3] (Thomas Gillespie) اکولوژیست  و استاد دانشگاه اِموری آتلانتا، ضمن تحقیق بر روی بیماری­های اکوسیستمی معتقد است که ما اینک در بالای کوه یخی هستیم و باید منتظر پاتوژن­های بیشتری باشیم. وی می­گوید: «انسان­ها با کاستن از مرزهای طبیعی میان خودشان و حیوانات میزبان که درونشان، ویروس ها بطور طبیعی زیست می کنند- شرایطی را برای گسترش بیماریها ایجاد می کنند». اکنون در همه جا، حیات وحش تحت فشار قرار گرفته است. وی می­افزاید تغییرات عمده­ی چشم­انداز باعث می­شود حیوانات زیستگاههای خود را از دست بدهند، که بدان معنی است که گونه­های حیوانات درکنار هم جمعیّت متراکمی را تشکیل دهند و همچنین تماس بیشتری با انسان­ها پیدا کنند. گونه­هایی که از این تغییرات محیطی و اقلیمی جان بدر می­برند، اینک با حیوانات مختلف و با انسان­ها می­آمیزند و اکوسیستم را تغییر می­دهند.

  نابودی جنگل­های طبیعی و دست نخورده با هیزم شکنی، معدن­سازی، جاده سازی، شهر سازی سریع و رشد فزاینده­ی جمعیّت، انسان ها را در ارتباط تنگاتنگ با حیات وحش قرار می­دهد و خطر بیماری را افزایش می­دهد.     

شیوع کروناویروس در چین فراخوانی برای حفظ هماهنگی با طبیعت و محیط زیست بوده است. یعنی همان آموزه­ی دائویی که حتی چین معاصر از آن دور شده بود. «رها کردن طبیعت در مسیر دائو یعنی عدم دستکاری طبیعت». گوهر فلسفه­ی کنفوسیوس و لائوزه تنظیم زندگی اجتماعی بر مبنای اصلِ هماهنگی است. این فیلسوفان حیات انسانی را به منزله­ی یکی از اجزای تشکیل دهنده­ی طبیعت در نظر می­گرفتند و زندگیِ هماهنگ با آن را بهترین راه بقاء می­دانستند. فرهنگ سنتی چین همچنین بر روابط انسانیِ هماهنگ تأکید داشت.

   طبیعت گرایی و بی­کنشی دو مفهوم مهم دائویسم محسوب می­شوند. طبیعت گرایی براین امر تأکید دارد که همه چیز در جهان راه هستیِ خود را طی می­کند: پرندگان در آسمان پرواز می­کنند، ماهی­ها در آب شنا می­کنند، ابرها در پهنه­ی سپهر شناورند و گلها می­شکفند. تمام این پدیده­ها بطور طبیعی بدون اطاعت کردن از خواستِ آدمی رخ می­دهند، و انسان­ها نباید تلاش کنند هیچ چیز طبیعی را تغییر دهند. بنابر این انسان­ها باید از خواسته­ی خود برای کنترل جهان دست بردارند و باید راه طبیعت را دنبال کنند. از طرف دیگر، بی­کنشی به تضمین حفظ مسیر طبیعت اشاره دارد. لائوزه بر آن بود که تمامی اقدامات بشر باید بر مبنای طبیعت­گرایی انجام شود، و انسان نباید در قطع آهنگ طبیعت هیچگونه عملی مرتکب شود. لائوزه تأکید دارد که خلاقیّت بشری باید هماهنگ با راه­های طبیعت باشد و تا این هماهنگی اخلاقی با طبیعت تحقق نیابد، باید انتظار بیماری هایی نظیر کووید 19 را داشته باشیم. تمرکز دائویسم بر انسان در طبیعت و نه انسان در جامعه است. انسان در جامعه با دخل و تصرف سودانگارانه بر طبیعت استیلا می­یابد اما انسان در طبیعت با آهنگ حیات کیهانی هماهنگ است. فهم طبیعت به مثابه طبیعت، و شناخت انسان به عنوان جی­ژن (zhi ren)، موحودی که خود را با فراشدِ تغییر و در خودانگیختگیِ تغییر، یکپارچه کرده است، در دنیای پساکرونا ضروری است. 

 

 


[1] . tao de jing: 29

[2]. David Quammen

[3]. Thomas Gillespie

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 20:54 |  لینک ثابت   • 

جمعه بیست و ششم دی ۱۳۹۳

کتاب هیدگر و حکمت دائویی

معرفی کتاب جدید

                          هیدگر و حکمت دائویی

به نظر برخي متفكران، هيدگر مناسب‌ترين نماينده‌ي تفكر معاصر غرب براي گشودن راه گفتگو با شرق است. هيدگر خود، امكان گفتگوي ميان سنت‌هاي فلسفي غربي و آسياي شرقي را روا مي‌دانسته و از طريق مواجهاتي چند كه با متفكران چيني و ژاپني تا اواسط دهه‌ي ۱۹۵۰ داشته از اهميت گفتگوي اجتناب‌ناپذير با دنياي آسياي شرقي آگاه مي‌شود.
از اين رو خوانش آثار هيدگر با نگرش پديدارشناختي و معناشناختي انديشه‌هاي وي در كنار بازخواني آثار دائويي از جمله دائو ده‌جينگ و متون چوانگ‌زه شايد بتواند گامي در مفاهمه‌ي فرهنگي شرق و غرب محسوب شود. تعامل تفكر چيني به ويژه حكمت دائويي با هيدگر، صحنه را براي معرفي پديدارشناسي هرمنوتيك در آسياي شرقي آماده كرده كه همچنان تا امروز تاثير خود را داشته است.
هيدگر دائو را به عنوان تفكري شاعرانه مي‌شناسد و فراخواني وجود را دليل تفكر حقيقي مي‌داند كه به هر دو وجه اختفاء و انكشاف در شعر موجود است.
راه جديد تفكر هيدگر كه واكنشي نسبت به متافيزيك سنتي غرب است، با هم‌خواني درون‌مايه‌هاي زيباشناختي دائويي، مي‌تواند پيوندي شايسته ميان تفكر شرق و غرب برقرار كند. این کتاب تألیف مرتضی گودرزی توسط انتشارات علمی اخیراً وارد بازار نشر گردیده است. 

          http://www.jeihoon.net/p-44537--.aspx

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 20:30 |  لینک ثابت   • 

پنجشنبه دوم مرداد ۱۳۹۳

 نفوذ در تمدن و فرهنگ

چینی های قدیم برای اینکه از شر حمله ی دشمنان در امان باشند دیوار بزرگ چین را ساختند؛ اما در صد سال اول ساخت دیوار ، سه بار دشمنانشان بدان نفوذ کرده و با چینی ها جنگیدند
دشمنان از دیوار بالا نرفتند بلکه به دربانها رشوه داده و از آنها گذشتند.
چینی ها به ساخت بنای سد استوار پرداختند اما برای ساخت نگهبانهایش کاری نکردند غافل از اینکه نیروی انسانی مهمترین مسئله است.

یکی از شرق شناسان می گوید
برای انهدام یک تمدن ، سه چیز را باید منهدم کرد
اول
)خانواده
دوم)نظام آموزشی
سوم) الگوها و اسوه ها
برای اولی منزلت مادر به عنوان مربی کودکان را متزلزل کن تا مادر از این که مربی کودکان خویش باشد خجالت بکشد.
برای دومی از منزلت معلم بکاه و در جامعه او را بی ارزش کن.
برای سومی منزلت علما و دانشمندان را هدف قرار ده تا کسی آنها را الگوی خویش قرار ندهد.

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 22:20 |  لینک ثابت   • 

جمعه سیزدهم تیر ۱۳۹۳

Nature is Origin

No Obsession

A Shelter in Ceation

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 21:13 |  لینک ثابت   • 

شنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۳

سایه روشن تجدد 

ماهیّت تجدد مآبی، چشم­انداز فرهنگی و شرق­شناسی

     پیوندی تاریخی میان شرق­شناسی سنّتی تا تفکّر سیاسیِ مدرن وجود دارد که اختلافات فرهنگی را ضروری می­نماید. بدون تردید، جایگاه تجدد مآبی با نگاه فلسفی با کاربرد رایج آن در محافل سیاسی و حتی برخی حلقه­های آکادمیک متفاوت است. در نگرشی فلسفی، تاریخ امری پویا است که با گذر خود چشم­اندازهای فرهنگی و ارزشی را می­سازد. چشم­انداز فرهنگی توسط یک گروه فرهنگی از یک چشم­انداز طبیعی ساخته می­شود. فرهنگ عامل است، ناحیۀ طبیعی واسطه است و چشم­اندازِ فرهنگی، نتیجه است. چشم­انداز، تحت تأثیر یک فرهنگ مفروض که خود در طول زمان دستخوش تغییر می­شود، روند توسعه را پشت­سر می­گذارد و مراحلی را طی می­کند و احتمالاً سرانجام به پایانِ چرخۀ توسعه­اش می­رسد. با ورود یک فرهنگ متفاوت- یعنی فرهنگی بیگانه، احیای چشم­انداز فرهنگی شروع می­شود، یا چشم­اندازی جدید بر بقایایِ چشم­اندازی قدیمی­تر تحمیل می­شود. البته چشم­اندازِ تاریخی، اهمیّتی بنیادی دارد، زیرا موادی را فراهم می­کند که از آنها چشم­اندازِ فرهنگی تشکیل می­شود. معهذا، نیرویِ شکل­دهنده، در خودِ فرهنگ نهفته است. 

    شاید داوری عمده در شرق­شناسی همواره مبتنی بر آرای شرق­شناسان بوده است. در عین حال نباید از نظر دور داشت که تبادل نظر نقادانه و نقد و بررسی پیوسته­ی پیامدهای محققانه، یکی از شرط­های اصلی برای فروپاشی بیشتر تصورات مستشرقین باشد. برای فهم این قصیه می­توان بحران جهانی شدن این حوزه را در نظر گرفت که نه تنها مستشرقین غربی یا محققانی با اصالت شرقی را که با نظام غربی هماهنگ گردیده­اند، مانند ادوارد سعید، دربر می­گیرد بلکه پژوهشگران شرقی و غربی را نیز شامل می­شود که ریشه در «شرق» دارند.

   تجددمآبی در اندیشه­ی متفکران شرقی در درونمایه­هایِ فکری ایشان راه نیافته است و شاید هم نمی­تواند وارد شود. فلسفه­ی شرقی ظاهراً رنگ می­بازد اما روح حاکم بر آن با تحولات نوین استحاله نمی­شود. مصادیق بسیاری در مطالعات مربوط به اندیشه­های شرق قابل ذکر است.

   با گرایشی در حال رشدِ در پیکربندی­های دانش، چرخش دیگری در تفکر شرق­شناسی و ماهیّت فرهنگی اندیشه­ها روی داده است. با تحقیق ادوارد سعید (1978) در  زمینۀ شرق شناسی، انگیزۀ معناداری به این فرایند داده شد که اثبات کرد اندیشه­های «شرق» از نظر سیاسی، فرهنگی، نظامی، اعتقادی، علمی و تخیّلی بعد از عصر روشنگری توسط غربیان ایجاد شده بود. مفهوم شرق آمیزه­ای از «حقیقت و افسانه» بود که به  جغرافیای تخیّلی «متفاوتی» از اروپا منتج شد. آنچه که در فرضیۀ سعید اهمیّت اساسی داشت، پافشاریِ وی بر این مطلب بود که نظریه­­ها و فرضیّات در اصل، مختصِّ به مکان­های ویژه­ای هستند که در آنجا تولید می­شوند و سپس از شخصی به شخص دیگری، از مکانی به مکانی دیگر، و از دوره­ای به دورۀ دیگری انتقال می­یابند.

  در علوم تحلیلی انسانی، چشم­اندازهایِ بوم­شناختی، احتمالاً در حیطۀ مردم­شناسی بیشترین توسعه را یافته­اند. با واکنش نسبی در مقابل جبرگرائی محیطی که در رشته­هایِ ترکیبی­ترِ تاریخ و جغرافیا در طول اوایل سدۀ بیستم یافتنی است و به جای آن، پذیرفتن  کار محققانِ آن رشته­ها که بر تعاملِ (هم مثبت و هم منفی) طبیعت و جامعه یا فرهنگ تأکید داشتند، برخی از مردم­شناسان مانند کلارک ویسلِر و آلفرد کروبلِر از دهۀ 1920 به بعد، آن تعامل را به گونه­ای ملاحظه نمودند که گویی «ناحیه­های فرهنگی» مجزایی را پدید می­آورد. پیرامون پرسش بنیادیِ تعاملِ طبیعت- جامعه، تحقیقاتی در زمینۀ مردم­شناسیِ بوم­شناختی، در بوم­شناسیِ فرهنگی و در مردم­شناسی فرهنگی انجام شده است و بطور مختصر، تحقیقاتی صورت گرفته که بر بنیادهای بوم­شناختیِ فرهنگ­ها تمرکز داشته و در محدوده­ای که در آن و راههایی که در آنها، تعامل یک جامعه با طبیعت، بنا و تجدید بنای خود را و دگردیسی از یک شکل به شکلِ دیگر را در بر داشته است و رویکردهای بوم­شناختی بسیار آرام درون تاریخ گسترش یافتند.  بنابر این عوامل زیربناییِ تجدد مآبی با نگرشی پدیدارشناختی در فلسفه مدرن به ویژه برای داوری بسیار پیچیده است.

   حتی در عصر مدرن، هند در حالیکه از به کار بستن نیروهای صرفاً مادی امتناع می­کرد و نمی­خواست خویش را اسیر «علوم تجربی» گرداند، در جستجوی طریق انهدام کامل نفس اماره­ی انسان و دست یافتن به واقعیت لایتناهی و بقای سرمدی روشی کاملاً عملی برگزید و کوشید تا فلسفه­ را به حلیه­ی عمل بیاراید و به هدف نهایی آن که رستگاری و وارستگی است جامه­ی عمل بپوشاند. آنچه برای غرب «منطقه­ی ممنوعه» بود، برای هند مقصد ممتاز و قبله گاه حاجت محسوب می­شد. عجیب نیست که مهمترین چهره­ای که تحت تأثیر تفکر دینی هند قرار گرفت آرتور شوپنهاور بود. تأثیر اوپانیشادها در عصر جدید تنها تفسیر خود را از دست داده اما دچار استحاله نشده است.

   آیا ماهیت تاریخ جدید، نگرش دائویستی چینی­ها را تغییر داده است؟ می­دانیم که اساس فلسفه­ی دائو مبتنی بر این قاعده است که هرگاه اشیاء در طریق طبیعیِ خود سیر کنند، با نهایت تناسب و کمال حرکت خواهند کرد، زیرا دائو، یعنی طریق ازلی عالم هستی، به مانع و حائلی برخورد نکرده، به سهولت و نرمی پیش خواهد رفت. دائو هویّت معینی ندارد، بلکه با آنکه تمام شخصیّت­ها و هویّت­ها مظاهر گوناگون او هستند که در عوالم و آفاق بسیار ظاهر شده­اند، خود او از صورت و شکل مبراست. دائو بطور ازلی و ابدی غیر فعال است، ولی با این­همه هیچ چیزی و کاری نیست که او نکرده باشد. اشیاء و موجودات عالم در یک دوران دائمی از وجود و تحول در گردشند، ازمنه و اوقات در پی یکدیگر به توالی در می­رسند و این دایره بی­نهایت دائماً در گردش است و سلسله­ی یین (نیروی سلبی و دارای انفعال) و یانگ ( نیروی مثبت و فاعلیّت) جاویدان از دائو بیرون می­جهند و در یکدیگر تأثیر می­گذارند. اکنون در عصر مدرن تأثیر نافذ دائو را در شرق دور با اندیشه­های نو-دائویی ملاحظه می­کنیم که حتی در فلسفه­ی علم و دنیای فیزیک نیز وارد شده است. آیا می­توان گفت ماهیت نوکنفوسیوسی در عصر جدید تجددمآبی غربی را دربردارد، طبیعتاً ظواهر غربی در صورت­هایِ رسانه­ای زندگی شرقی نمی­تواند گویای غلبه تجددمآبی در اندیشه­ها باشد، شاید این نتیجه گیری با توجه به تحولات کاملاً بنیادی در اندیشه­های فلسفیِ غرب در دوره­ی مدرن و پسامدرن حاکی بر تجددخواهیِ غربی بیش از تجددمآبیِ شرقی دلالت کند.

 

 

 

 

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 20:31 |  لینک ثابت   • 

سه شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۳

اندیشه ها اندیشه ها را می سازند

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 23:58 |  لینک ثابت   • 

سه شنبه بیستم اسفند ۱۳۹۲

جغرافیا و تاریخ منتشر شد

پس از حدود بیش از یک سده، «جغرافیا و تاریخ» نخستین کتابی است که به طور جامع وابستگی متقابل دو رشته را مورد بررسی قرار می‌دهد. آلن بیکر، عالم جغرافیای تاریخی، صاحب شهرتی جهانی است که در سال 1998 به دلیل خدمات علمی‌اش در این عرصه به افتخار دریافت نشان شوالیه نخل فرهنگستان فرانسه نائل آمد. جغرافی‌دان تاریخی برجسته جهانی و استاد عالی‌رتبه بازنشسته دانشگاه کمبریج، در این کتاب کانون توجه خود را مورخین آمریکای شمالی، بریتانیا و فرانسه قرار می‌دهد، اما چشم‌اندازی جهانی و میان‌رشته‌ای بر نظریه و عملکرد جغرافیای تاریخی و تاریخ جغرافیایی را در نظر دارد. وی در این کتاب، از نظریات آزموده شده در همایش‌های تخصصی جغرافیایی و تاریخی و ایده‌های پژوهشگران جهانی در این دو حوزه بهره می‌برد. وی دیدگاه‌های مورخان را دربارة ارتباط رشته آنان با جغرافیا و نظریات جغرافی‌دانان را در خصوص رابطه رشته ایشان با تاریخ، تحلیل می‌کند.

همچنین، در جای مناسب آن، جغرافیاهای محلی و تاریخ‌های فضایی، جغرافیاها و تاریخ‌های محیطی، جغرافیاها و تاریخ‌های چشم‌انداز، و جغرافیاها و تاریخ‌های منطقه‌ای مورد کنکاش قرار می‌گیرد. البته بیکر بحث‌های خود را در این کتاب با شواهد عینی و اسناد معتبر، مستند می‌سازد. در واقع آلن بیکر، در جستجوی یافتن راهی برای برطرف کردن «شکافی بزرگ» میان تاریخ و جغرافیا است و در این مسیر اصول بنیادی را شناسایی می‌کند که جغرافیای تاریخی را نه تنها به تاریخ، بلکه به جغرافیا ارتباط می‌دهد، پژوهشی شگرف که «سرآغازی نوین» برای این پیوند محققان تلقی می‌شود.

کتاب حاضر مشتمل بر شش فصل است:

فصل یکم روابط بین جغرافیا و تاریخ که به مقاصد، میراث گذشته، مورخان و جغرافیا و جغرافی‌دانان و تاریخ پرداخته است.

فصل دوم با عنوان جغرافیاها و تاریخ‌های محلی به موضوعات گفتمان محلی در جغرافیا، پراکندگی‌های جغرافیایی، انتشارات فضایی، جغرافیای تاریخی، جغرافیای زمان و جغرافیاهای کرانمندی زمان، و همچنین تاریخ‌های فضایی، تاریخ‌های محلی و تاریخ جغرافیایی اختصاص یافته است.

فصل سوم: «جغرافیاها و تاریخ‌های محلی»، مباحثی همچون گفتمان محیطی در جغرافیا، جغرافیای تاریخی، بوم‌شناسی تاریخی و تاریخ محیطی، جغرافیای محیطی تاریخ، درک محیط‌های طبیعی: جغرافیاشناسی تاریخی را مورد واکاوی قرار داده است.

فصل چهارم «جغرافیاها و تاریخ‌های چشم‌انداز»، گفتمان چشم‌انداز در جغرافیا، ارتباط‌های میان‌رشته‌ای و بازنمایی‌های چشم‌انداز، ساخت چشم‌اندازها، معنای چشم‌اندازها، یادمان و هویت در چشم‌اندازها را بررسی کرده است.

فصل پنجم «جغرافیاها و تاریخ‌های منطقه‌ای» به موضوعات گفتمان منطقه‌ای در جغرافیا، جغرافیاهای منطقه‌ای تاریخی، تاریخ‌های منطقه‌ای و ناحیه‌ای، تاریخ‌ها در مکان، جغرافیاها در زمان: اطلس‌های تاریخی اختصاص یافته است.

و آخرین فصل کتاب با عنوان «تأملات» با نگاهی به گذشته، جغرافیای تاریخی و تاریخ، جغرافیای تاریخی و جغرافیا، تاریخ‌های مکان، دورنمایی از آینده را پیش روی خوانندگان قرار داده است.

کتاب «جغرافیا و تاریخ (پیوندها و مرزها)» نوشته الن. اچ. بیکر توسط مرتضی گودرزی به فارسی برگردانده شده و به همت انتشارات پژوهشکده تاریخ اسلام منتشر شده است. این کتاب در 374 صفحه مصور، و با قیمت 16000 تومان در اختیار علاقمندان این حوزه قرار گرفته است.                    ( پژوهشکده تاریخ اسلام)

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 10:24 |  لینک ثابت   • 

یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱

مشکل بزرگ بشر امروز این است که نمی اندیشد

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 20:31 |  لینک ثابت   • 

یکشنبه دهم دی ۱۳۹۱

 

 

     طبیعت خطابه­های طولانی نمی­کند،

                       نه گردباد تمام صبح دوام می­آورد

                                                     و نه غرّشِ ابر تمام روز.

                                                                                دائو ده جینگ، بند 23

 

نوشته شده توسط مرتضی گودرزی در 22:1 |  لینک ثابت   • 
مطالب قدیمی‌تر